
با غلبه دیدگاه روان تحلیلگری و رفتاری نگری که به طور عمده بر مکاتب فلسفی مادی نگر، مارکسیسم و داروینیسم مبتنی بودند، توجه به مذهب توسط روانشناسان نوعی کار غیر علمی تلقی می شد، اما در عین حال و به رغم موضع گیری های ملحدانه برخی روانشناسانِ بزرگِ مکاتبِ مختلف، یونگ[۱] و برخی روانشناسان هستی نگر، مانند فرانکل[۲](۱۹۶۲) توجه به سازه های مذهبی و معنوی را مدّنظر قرار دادند. شاید اثر هاله ای روانشناسان بزرگی همچون فروید، اسکینر و الیس (براون و سربالوس[۳]، ۱۹۹۶) که بین مذهب و سلامت روانی نوعی همبستگی منفی قائل بودند، رغبت روانشناسان بالینی را برای مطالعه مذهب در آن دهه ها کاهش داده بود. اما در دهه ۱۹۸۰ زمانۀ فرض های منفی دربارۀ مذهب به سرآمد و مذهب در بسیاری از حوزه های روانشناسی به خصوص زمینه های کاربردی مورد توجه قرار گرفت. آلن برجین[۴] اعتبار مطالعات روانشناسان درباره مذهب را که سالیان متمادی مبنای قضاوت قرار گرفته بود، زیر سوال برد و از نظر روانشناختی سوگیری آنها را نشان داد. جونز[۵]تلاش کرد تا مذهب را با رواندرمانگری تلفیق کند و توفیق او زمینه را برای توجه به این موضوع جلب کرد. در نهایت دهه اول قرن ۲۱ را باید دوران گشودگی نسبت به مذهب و مطالعات مذهبی تلقی کنیم؛ چرا که روز به روز شاهد گسترش علاقه نسبت به مذهب و معنویت در حوزه های مختلف روان درمانگری هستیم. اما ذکر این نکته نیز لازم است که اصل روان درمانگری و مشاوره هنوز به طور شایسته در ایران از جایگاه مطلوبی برخوردار نیست و شاید ورود روانشناسان به عرصه های فرهنگی و مذهبی گشایش معناداری در این زمینه ایجاد کند.
ضرورت و اهمیت مشاوره با رویکرد مذهبی
فرهنگ در شیوه ادراک افراد تاثیر می گذارد و درمان های هماهنگ با فرهنگ به دلیل هماهنگی بیشتر با مراجع می تواند از اثر بخشی بیشتری برخوردار باشد و مراجعان مذهبی با اعتماد بیشتری مداخلات همسو با فرهنگ را می پذیرند. از جمله دلایلی که اهمیت مذهب در مشاوره را مشخص می کند:
1) توجه به بعد اصیل انسان: برخی از متقدمان روانشناسی همچون ویلیام جیمز[۶] و کارل یونگ به اهمیت مذهب و معنویت در زندگی انسان توجه داشته اند و بعد از آنها برخی از نظام های روانشناختی از جمله آدلری نگرها و هستی نگران اهمیت بعد معنوی و نیازهای وجودی انسان را برجسته کرده اند. پارگامنت[۷] معنویت را بخش فرامعمولی و فوق العاده زندگی عادی افراد می داند. او معتقد است، که از لحظه تولد تا مرگ، معنویت مانیفیست نقاط عطف[۸] زندگی ماست و راز و عمق لحظه های حساس و اساسی را آشکار می سازد. معنویت در بحران ها در تلاش و ستیز برای فهم امور به ظاهر غیر قابل فهم و برای مدیریت امور به ظاهر غیر قابل کنترل، در هم تنیده است. معنویت در شیوه تفکر ما، مدیریت عاطفی و احساسی ما، روش های که ما عمل می کنیم، روش هایی که با دیگران رابطه برقرار می کنیم، ظاهر می شود. بعد معنوی در احساس فقدان ها همچون احساس پوچی، سوال درباره معنا و هدف، احساس بیگانگی و رها شدگی، فریاد علیه بی عدالتی و بی انصافی حضور برجسته ای دارد. در اسلام پرورش انسان در این بعد تا سر حد رسیدن به قرب الهی، هدف خلقت انسان است. بعد مادی و دنیوی زمینه ساز این تحول است و بی توجهی به نیازهای معنوی، خسران اساسی انسان را در بر دارد.
2) شاخص های درمانگرانه: مکانیزم های ایجاد اختلال در روانشناسی مرضی به عوامل مختلفی نسبت داده می شود، به عنوان نمونه، روان تحلیلگران به تعارض های بین پایگاهی، راجرزی ها به عدم توجه غیرمشروط و ایجاد شرایط ارزشی، هستی نگرها به فقدان معنای زندگی، آدلری نگرها به سبک زندگی ناکارآمد و ایجاد عقده حقارت، گشتالتی ها به عدم انسجام ذهن در اینجا و اکنون، رفتاری نگرها به یادگیری های غلط تفکر و درمان های زیستی به عوامل بیولوژیک برای تبیین اختلالات روانی می پردازند. اما رویکرد اسلامی علاوه بر قبول بسیاری از مکانیزم ها و فنون اکتشاف شده در سایر نظریه ها، واجد مکانیزم ها و عواملی منحصر به فرد برای تبیین آسیب شناسی، درمان و پیشگیری است. عواملی همچون: وحدت دهی، فراروی، خود نظم جویی، درونیسازی و استحکام.
وحدت دهی: از دست دادن انسجام شخصیت از نشانه های بارز اختلال روانی است، یکی از مکانیزم های اساسی مذهب ایجاد وحدت و انسجام بین حوزه های مختلف نظام روانی انسان است؛ انسانی که خدا را در محور هستی می بیند همه نیروهای روانی- جسمی اش پیرامون او منسجم می شوند.
فراروی: فراروی همان متعالی سازی اعمال و انگیزه هاست. فراروی امکان ارضای نیازهای معنوی و تعالی جویانه انسان را فراهم می کند. از جمله مکانیزم های فرعی فراروی می توان به معنادهی اشاره کرد. معنادهی، یک فرایند شناختی است که فرد تلاش می کند تا براساس آن، پایگاهی قوی و یقینی در ذهن خویش برای تحلیل اعمال و انگیزه های خود، ایجاد کند. چنین تحلیلی صرفا با وجود یک پایگاه افول ناپذیر امکان پذیر است (اشاره به آیه ۷۶ سوره مبارکه انعام) بنابراین مذهب نوعی معنادهی تام ارائه می کند در حالی که معنادهی سایر مکاتب ناتمام است. اگر انسان بداند که دنیا برای او خلق شده و او برای آخرت، با نگرشی متفاوت به امور دنیا می نگرد.
خود نظم جویی: در بیشتر اختلالات روانی، خود نظم جویی افراد دچار مشکل می شود، مذهب با ایجاد ساخت های زمانی و طراحی فعالیت های عبادی زندگی پیروان خود را نظم می بخشد. سازماندهی ذهنی، رفتاری و عاطفی افراد زمینه را برای سلامت آنها فراهم می کند.
درونی سازی: درونی سازی آموزه های عملی و نظری درمانگر از مهمترین دغدغه های او به حساب می آید. اسلام به دلیل فطری بودن احکام و آموزه هایش، پذیرش درونی زیادی در پیروان خود دارد. در واقع مراجع متدین راهنمایی هایی را که مستند به اسلام باشند را راحت تر می پذیرند.
استحکام:ماندگاری نتایج درمان از جمله مشکلاتی است که امروزه بسیاری از پژوهش ها با آن مواجه هستند و این در حالی است که مذهب تغییرات پایدار رفتاری ایجاد می کند.

در نهایت باید گفت: در درمان و مشاوره با رویکرد اسلامی، خداوند متعال محور همه فعالیت هاست و سوق دادن مشاوره به سمت رابطه و گفتگو با خداوند وجه تمایز این نوع درمانگری است و در عین حال مکانیزم هسته ای آن برای درمان، تحریک عقلانی است، به نحوی که به کارگیری هر فنی در صورتی به اهداف درمان کمک می کند که به عقلانیت مراجع کمک کند.
- مکانیزم شرایطی است که بین فنون، رفتار مراجع و تلاش های مشاور تعامل برقرار میکند تا مشاوره به اهداف خود نزدیک شود.
- فنون روشها و قواعدی است که درمانگر بر اساس چارچوب نظری و نیاز مراجع و مبتنی بر اصول درمان به منظور رسیدن به اهداف درمانی استفاده میکند.
ثبت ديدگاه